دلنامه ها

تو پژواک تمام عاشقانه های تاریخی...!

دلنامه ها

تو پژواک تمام عاشقانه های تاریخی...!

به عشق تو (ساموجی)

    برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم
   تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود…
   عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت
   این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ، نه به انتظار شکستم ، نه منتظر  

   کسی دیگر هستم
   تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی…
   همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ، 

   به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام…
   به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام ، 

   به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام
   و این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، 

   با تو آغاز کردم و با تو میمیرم….
   به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است ،  

   به هوای تو دلتنگ شدن و   اشک ریختن کار همیشگی من است
   بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است
   در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام
   خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار
   تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم ، تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم 

   را  در آغوش بگیرم
   نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست ، بگذار 

   تو را ببینم  ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم….
   نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم همیشه 

   بمان ، تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا  

   میگذارم ، نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان  

   قلبمی… قلبی که تنها تپشهایش برای تو است ، زنده ماندن من به شرط تپشهای 

   این قلب نیست ، به عشق بودن تو است !

shabe shekaste ekhtera

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.