شده بعضی وقتا یهو دیگه دوستش نداشته باشی؟
به خودت می گی اصلاً واسه چی دوستش دارم؟
مگه کیه؟
مگه واسم موند ؟
مگه چی داره که از همه بهتر باشه؟
اصلاً من که خیلی از اون بهترم.... بعد به خودت می خندی که اصلاً واسه چی اینقدر خودم رو اذیت کردم ؟
اینقدر براش اشک ریختم ...
اما یهو، یه چیزی یادت میاد....
یه چیز ِ خیلی کوچیک ....
یه خاطره ...
یه حرف که فقط بین خودتون بوده ....
یه لبخند که با خنگ بازیت روز لبش نشست ....
یه نگاه که موقع خدافظی بهت میکرد ....
و بعد....
همین....
همین کافیه تا به خودت بیای و مطمئن بشی که نمی تونی فراموشش کنی ...
همین کافیه که دلت براش تنگ بشه و به خودت بگی : نمی تونم دوسش نداشته باشم .
نمی تونم لامصب...
گر دلی دارم بدان در دست توست
گر تنی دارم بدان سر مست توست
گر دلم را بشکنی باز هم چه سود
کین دل ساده من پیوست توست