دلنامه ها

تو پژواک تمام عاشقانه های تاریخی...!

دلنامه ها

تو پژواک تمام عاشقانه های تاریخی...!

امشب

 

امشب دلم میخواهدت ، تاغصه ها را سر کنم
تا با تبسم های تو ، لبخند را از بر کنم
دستی به موهایت برم ، در چشمهایت بنگرم
شاید رود خواب از سرم ، تا با تو شب را سر کنم
باور ندارم عشق را ، تادوری از آغوش من
جا گیر در آغوش من ، تا عشق را باور کنم
دلم میخواهدت ، تاغصه ها را سر کنم
تا با تبسم های تو ، لبخند را از بر کنم
دستی به موهایت برم ، در چشمهایت بنگرم
شاید رود خواب از سرم ، تا با تو شب را سر کنم
باور ندارم عشق را ، تادوری از آغوش من
جا گیر در آغوش من ، تا عشق را باور کنم

نظرات 1 + ارسال نظر
شمیلا چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ق.ظ

ای رها در لحظه هایم چون طپش
کی رها گردم من از این کشمکش؟

غصه هایم چون شکوفه باز شد
در حریم سرخ دل آواز شد

پاک کن گرد دلم را با نگاه
تا نگردد آیینه زخمی،ز آه






خدایا عاشقان را غم مده
شکرانه اش با من...!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد