دلنامه ها

تو پژواک تمام عاشقانه های تاریخی...!

دلنامه ها

تو پژواک تمام عاشقانه های تاریخی...!

شمیلای من

 

بخوان، شمیلای من 

غزل بخوان و کنارم بمان شمیلای من!
که جز تو هیچ ندارد جهان شمیلای
من!
بیا که با تو برقصم به ساز مولانا
بیا دوباره بخواند بنان، "
الهیه ناز"!
زمانه ای که به وفق مراد بعضی هاست
نبوده با دل ما مهربان، شمیلای
من!
هزینه ای است که باید به شب بپردازم
اگر رسیده ام اکنون به جان شمیلای
من!
زمانه خواست که در زندگی اضافه کنم
به درد عشق تو اندوه نان شمیلای
من!
چقدر خانه ی ِ بی پنجره مرور کنم
چقدر آدم بی آسمان، شمیلای
من!

نظرات 1 + ارسال نظر
shamila سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:44 ب.ظ

نمیدانی چه دلتنگم
چه بی تابم
چه غمگینم، چه تنهایم
تو را هر شب صدا کردم
نمیبینی نمیخوابم
بیا تا باورت گردد
که بی تو کمتر از خاکم ولی با تو به افلاکم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد