از هیاهوی واژه ها خسته ام
من سکوتم را
از اوراق سپید آموخته ام.
آیا سکوت
روشن ترین ِ واژه ها نیست؟
همیشه در خلوت
مرگ را مجسم دیده ام
آیا مرگ
خونسرد ترین ِ واژه ها نیست؟
تا چشم گشودم
از چشم زندگی افتادم.
شبی -شاید امشب-
زیر ِ نور ِ یک واژه خواهم نشست
نام ِ خونسرد ِ معشوقه ام را
بر حواس ِ پنجگانه ام
خال خواهم کوفت.
و هم زمان
پایین ِ آخرین برگ خاطراتم
خواهم نوشت:
پــــــا یــــــا ن
از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم
و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی
من بدهکارت می شوم . . .
پ نه پ
تو خوبی
از دست تو
پ نه پ
میخواستی از دست تو